سلام من اعزامی تیر ماه سال ۹۴ یادش بخیر اون روزای اول چقدر به نظر سخت میومد عادتای خواب و خوراک و آزادی تبدیل میشه به صبح زود بیدار شدن و آنکادر کردن تخت و ورزش و نظافت ولی خیلی زود اونقدر با شرایط و هم خدمتی ها و فرمانده ها جور میشی که وقتی سه ماه تمام میشه از سر دلتنگی همه اشک تو چشماشون جمع میشه.یادش بخیر شهید عبد الصالح زارع که با اون صورت نورانی و قد افراشته و خلق خوشش همه سربازا رو عاشق و شیفته ی خودش کرده بود.الان بعد از ۱۱ سال آرزوم اینه یک شبه دیگه اونجا باشم پیش دوستامون و ....قدر این روزا رو بدونید.مهدی فضیلتی اعزامی از اصفهان تیرماه ۸۴