پادگان المهدی بابل اعزام شهریور 96

وبلاگ پادگان المهدی اعزام شهریور 96

پادگان المهدی بابل اعزام شهریور 96

وبلاگ پادگان المهدی اعزام شهریور 96

پادگان المهدی بابل اعزام شهریور 96

در این وبلاگ اطلاعاتی در مورد پادگان المهدی بابل قرار داده خواهد شد...

  • ۰
  • ۰

امروز پنجشنبه ست و ما که متاهل بودیم، با کلی منت اولین مرخصی رو گرفتیم و تصمیم گرفتم اینجا چیزهایی که طی این یک هفته پیش اومد رو بنویسم.

همونطور که قبلا گفتم ما اعزام 1 شهریور و از تهران بودیم، رفتیم نظام وظیفه و برای روز سوم شهریور قرار شد بریم ترمینال.

روز موعود رفتیم ترمینال و بعد از حدود یک ساعت و نیم سوار شدیم و حدودا چهار پنج ساعتی توو راه بودیم تا رسیدیم.

دم در پادگان گفتن برگه سبز رو آماده کنید و بشینید زمین.

نیم ساعتی توو آفتاب نشستیم و بعد رفتیم داخل محوطه (قبل از ورود به پادگان) و اونجا گفتن خوراکی و ناخنگیر و اسپری و اینا ممنوعه و همه شروع کردن اسپری ها رو خالی کردن روو خودشون و خوراکیها رو هم گذاشتن توو کیسه و تحویل دادن!

ما که کمی کند تر بودیم دیرتر این کارو کردیم و قبل از تحویل دادن خوراکیها اونها رو به سربازایی که برای بازرسی نشسته بودن، نشون دادیم و اونها گفتن مشکلی نداره و ببرید داخل !!!!

راستی اونهایی هم که گوشی آورده بودن، 15 تومن دادن و گوشی رو پست کردن ولی هنوز بعد از یه هفته گوشیهاشون نرسیده خونه!

باید اینو بگم که اونایی که خوراکیها رو تحویل دادن، سه چهار روز بعد وسایلشون با بدبختی به دستشون رسید و تازه یه سری خوراکیها هم که خراب شده بود، ریخته بودن دور !

مساله اینجا بود که نیازی نبود تحویل بدیم، و کافی بود نشون میدادیم و بعد خودشون میگفتن برید داخل ! حتی اگر میدونستیم و زرنگ بودیم، میتونستیم گوشی هم ببریم داخل! چون میشد شما وسایل رو نشون ندی و همینطوری راه بیافتی و بری به طرفی که بقیه بعد از بازرسی میرن! یا حتی کیف و خوراکیها رو نشون بدی ولی گوشی رو بذاری توو جیبت، چون کسی بازرسی بدنی نمیکرد

و همه اینها به خاطر شلوغی بود. بعضیها میگن دفعات بعد نمیشه ولی من که یه بار رفتم مرخصی و برگشتن و دیدم بازرسی بدنی نکرد و فقط یه نگاهی به ساکم انداخت !

بعد از این مراحل وارد یه سالن کوچک شدیم و برگه هایی که نظام وظیفه تحویل داده بودیم و دم در پادگان گرفتیم را دوباره تحویل دادیم! و بعد بهمون گفتم گردان خیریان هستیم و واقعا خدا رو شکر چون راحت ترین گردان پادگان همین خیریانه و راحت ترین گروهان این گردان هم گروهان یکه که اونم خدا رو شکر نصیب ما شد!

بعد از این مرحله یه برگه بهپون دادن که بهش میگن برگه استحقاقی و باید ببریم ساتر (جایی که وسایل تحویل میدن) و استحقاقیها رو بگیریم

استحقاقیهای ما مثل همون لیست بود که در پستهای قبلی گذاشتم و به زور توی کوله سربازی جا میشد.

بعد از گرفتن برگه ساتر، بردنمون داخل پادگان و بردن سمت آسایشگاهها و گفتن وسایلمونو فعلا بگذاریم تا بریم ناهار و بعدم ساتر

توی این مرحله مهم بود که جا بگیریم. یعنی یا تخت بگیریم یا تخت و کمد هم شماره با اونو

ما این کارو نکردیم و مجبور شدیم بریم یه آسایشگاه دیگه چون بعد که برگشتیم، دیدیم تخت ها رو گرفتن. البته اگر کمد رو گرفته بودیم میشد بریم تختشم برداریم

بعد از گذاشتن وسایل رفتیم ظرف غذا گرفتیم و بعد هم ناهار فوری و بعد حرکت به سمت ساتر

ساتر با آسایشگاه فاصله داشت و یکی دو ساعتی هم معطلی داشت. برا همین اگر خوراکی میبردیم خیلی بهتر بود.

استحقاقیها رو تحویل گرفتیم و بعد همونجا لباس و پوتین رو پوشیدیم که اگر اندازه نیست عوض کنیم و برگشتیم سمت آسایشگاه.

تقسیم شدن گروهانهای هر گردان مربوط به روز بعد بود و قرار شد موقتا توی همون آسایشگاه که گفتن استراحت کنیم تا فردا تقسیم بشیم